- باز بریدن
- قطع کردن، ترک کردن
معنی باز بریدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوباره خریدن
اعطا کردن، هدیه کردن
سفرکردن، سیر نمودن
راه پیمودن، طی مسافت کردن، سیر و سفر کردن، راه زدن، مانع عبور کسی شدن
بریدن نان وبقطعات تقسیم کردن آن، جیره ومواجب کسی راقطع کردن
بریدن دنباله رودگانی که ازخارج بناف جنین بسته است: چو نافش بریدند و روزی گسست به پستان مادر در آویخت دست. (سعدی لغ)
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
حمل کردن بار بار را از جایی بجایی نقل کردن، رنج کشیدن تحمل مشقت کردن
باد صبا، بادی که از سمت شرق یا شمال شرقی بوزد، برای مثال گیتیت چنین آید گردنده بدین سان هم / هم باد برین آید و هم باد فرودین (رودکی - ۵۲۷)
بردن بار از جایی به جای دیگر، به پشت کشیدن بار
از نو خریدن، دوباره خریدن، چیز فروخته را دوباره خریدن، کسی را با دادن پول از قید و بند یا اسیری رهانیدن
مقابل بستن، گشودن، وا کردن، کنایه از آمادۀ کار کردن، دایر کردن، کنار رفتن، گشودن گره، کنایه از به روشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده، روشن کردن رادیو یا تلویزیون، گشودن راه، اصلاح موی سر یا صورت، عزل کردن، منهدم کردن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
بریدن قطع کرد: (پس سر وا بریدند آن رالله)، بریده شدن: (عضو گردد مرده کز تن وا برید نو بریده جنبد امانی مدید) (مثنوی. نیک. 53: 5)
Open, Unfasten, Unfold, Unfurl
открывать , расстегивать , развертывать , разворачивать
öffnen, aufmachen, entfalten
відкривати , розстібати , розгорнути
otwierać, rozpiąć, rozkładać, rozwinąć
打开 , 解开 , 展开
abrir, desabotoar, desdobrar, desenrolar
aprire, slacciare, spiegare
abrir, desabrochar, desplegar
ouvrir, défaire, déplier, déployer
openen, losmaken, ontvouwen
เปิด , ปลด , คลี่
membuka
فتح , فكّ
खोलना , खोलना , फैलाना
לפתוח , לשחרר , לפשט , לפרוש